- ژست دادن
- میزان و تنظیم کردن وضع و حالت و ترتیب نشستن شخص در برابر دوربین عکاسی که غالبا برای رعاین فنی بدستور عکاس صورت میگیرد
معنی ژست دادن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مصافحه کردن، بیعت کردن
کشیک دادن بنوبت
دست خود را در دست کس دیگر گذاشتن هنگام ملاقات، مصافحه، کنایه از بیعت کردن، پیمان بستن، کنایه از به دست آمدن، حاصل شدن، کنایه از روی دادن، کنایه از میسر شدن
فراخیدن گستراندن باز نمودن گشادن گشاد دادن توسعه دادن، بتفصیل گفتن بشرح باز نمودن
گستردن، گسترانیدن، باز کردن
تفت دادن گوشت و مانند آن. کمی حرارت دادن تا رنگ آنها بگردد حرارت دادن
تکیه کردن، استناد کردن
جدایی یافتن قشر از مغز، بر آمدن قشر نازکی از پوست بدن در بعضی از امراض و افتادن آن، اظهار ما فی الضمیر کردن درد دل گفتن
پیچاندن، پیچ دادن
مغلوب کردن پیروز شدن بر
شستشو دادن، شستن، غسلی که در آن بدن میت طبق دستور شرع و با شیوۀ خاصی ابتدا سر و گردن، بعد طرف راست و سپس طرف چپ بدن شسته می شود
کنایه از مغلوب کردن، منهزم ساختن
تکیه دادن به چیزی، برگشتن، رو گردانیدن، پشت به میدان جنگ کردن و گریختن از پیش دشمن، پشت کردن
کسی یا چیزی را در روی زمین از یک پهلو به پهلوی دیگر گرداندن، غلتانیدن
غلتانیدن، یا غلت آواز. بگردانیدن آواز ترجیع صوت تحریر
شستن طبق حکم شرع، وادار به غسل کردن کسی را
بهره دادن
سوگنددادن سوگند دادن کسی را. یا قسمش نده. ولش کن خ
مزه دادن ایجاد لذت و خوشی کردن، مزه خوش دادن
بهم زدن، زیر و رو کردن، بیش از آنچه هست نمودن، لعاب دادن و لفتش دادن
چاشنی دادن بمرغ شکاری: چون مرغ چند دیدت هوای دل یک چند داده بود ترا مسته. (ناصرخسرو)، طعمه دادن
پیوند دادن ها رفتن انتساب دادن (کسی رابکسی یا چیزی رابکسی یاچیزی رابچیزی)
داغ کردن، نشان کردن
توم دادن اوام دادن زمان دادن
کسی را سوگند دادن
Orientate